...اینجا زیر باران

چطوری داره میگذره؟!

/ بازدید : ۴۴

بسم الله مهربون :)

 

🍒

دورهمی صبحانه داشتیم. تنها کسی که حلیم و شیربرنج رو با نمک خورد من بودم. حالا حلیم رو باشه، قبول میکنم ولی واقعا شیربرنج رو چطوری با شکر میخورید؟!

 

🍒

ترم یک بودیم، دی ماهش از من خواستگاری کرد. جوون بودم، جاهل بودم، کم تجربه بودم خیلی بد جوابش کردم. یکی هم نبود بهم بگه بابا بشین سر جات چه خبرته اینجوری رفتار میکنی :)) با نامزدش اومده بودن دورهمی صبحانه. کلی قربون صدقه اش میرفت بعدش زل میزد توی چشم های من واکنشم رو ببینه. این بار یکی نبود به اون بگه بابا داعاشم کوتاه بیا. ۷.۵ سال گذشته، من بچه بودم کینه نگیر!

 

🍒

رفتم مطب یکی از پزشک های خیلی ماهر و زبردست زیبایی شهرمون آبزرو باشم. یه چیزی تعریف کرد من داشتم میخندیدم گفت دخترم نچرالی، نچرالیت هم خیلی قشنگ و دلنشینه ولی بذار من یه ذره بینیت رو بوتاکس بزنم، قول میدم نتیجه خوب بشه. گفتم یعنی چی بشه؟ گفت وقتی بخندی دیگه نوک بینیت پایین نیاد! همون لحظه افتادم یاد داداشم وقتایی که از ته دل میخندم میگه بینیت تا ثابته قشنگه، میخندی مثل دلمه پهن میشه و خندم گرفته بود🤣 نزدم! همین دلمه رو خیلی خیلی دوست دارم! کی میتونه برای من تعیین کنه معیار زیبایی چیه؟! 

 

 

🍒

رفیق خوب؟ امام رضا!

رفیق مشتی؟ امام رضا!

رفیق مهربون؟ امام رضا!

رفیقی که زود سین میکنه زود هم جواب میده؟ امام رضا!

باور کن :)

 

۲ ۶

قصه‌ی زندگی.

/ بازدید : ۵۷

بسم الله مهربون :)

 

لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ💚
(این تقدیر حق را بدانید) تا هرگز بر آنچه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آنچه به شما می‌دهد مغرور و دلشاد نگردید، و خدا دوستدار هیچ متکبر خودستایی نیست.

 

به نظرم کل قصه‌ی زندگی همینه که خدا توی آیه‌ی بالا بهمون گفته. خدا نعمت ها رو میده، نعمت ها رو میگیره، ما رو میبره، میبره، میبره اونجایی که خودش میخواد. اونجایی که باید باشیم نه جایی که خودمون فکر میکنیم بهتره!

 

پ.ن:

دلم برای کلاس های تدبر در قرآنم تنگ شده بود. انسان جدا از خدا و قرآن مفتش هم گرونه.

 

۴ ۴

اینم میگذره.

/ بازدید : ۵۰

بسم الله مهربون :)

 

دخترایی که توی خانواده‌‌ی درست و اصیل و با مفاهیمی مثل شرافت، حرمت، آبرو و ادب بزرگ شدن ده هیچ باختن به دخترهایی که نه تنها با این مفاهیم هیچ آشنایی ندارن، بلکه هیییچ چیزی هم برای از دست دادن و بی شرف بودن ندارن.

۳ ۵

صبح روز امتحان!

/ بازدید : ۳۲

بسم الله مهربون :)

 

صبحانه برام نیمرو درست ‌کردن، افتادم یاد صبح کنکور. یادمه اون روز هم نیمرو خوردم با خرما :)) خوش و خرم و بیخیال و فارغ از همه چی با نییییش گشاد رفتم سر جلسه.

 

الان امل یه استرس زشتی دارم که نمیدونم چرا. پیر شدم فکر کنم. شایدم به خاطر حرف های بچه هاست. نباید از دیروز گروه ها رو میخوندم. هرچقدر هم دارم به خودم دلداری میدم که دختر، آروم باش، تو یه ماه دیگه درست تموم میشه و قراره به تنهایی طبابت کنی فایده نداره. تسلیم شدم و یه پرانول ۲۰ خوردم!

 

همین دیگه. کم کم آماده بشم برم. امروزم مثل خیلی از روزهای دیگه که خاطره‌شون رو اینجا ثبت کردم تموم میشه و میگذره، فقط امیدوارم نتیجه‌اش خوب باشه :)

 

اگه دوست داشتید ممنون میشم برای من دعا کنید.

 

۹

آزمون جامع صلاحیت بالینی.

/ بازدید : ۲۷

بسم الله مهربون :)

 

فردا آخرین آزمون جامع دوران پزشکی عمومیه. با اینکه میدونم آخرین امتحانه ولی دلم میخواد داد بزنم بابا بسه😒

هی امتحان

امتحان

امتحان

 

رسما یک عدد حمله‌ی پانیکِ متحرکم :|

۵

همه‌ی ماجرا همینه.

/ بازدید : ۳۳

بسم الله مهربون :)

 

ما خود را به اون سپرده ایم

و او مصلحت کار ما را بهتر میشناسد🩵

۸

امنیت روانی!

/ بازدید : ۵۲

بسم الله مهربون :)

 

تنها آدمی که میتونم با خیال راحت باهاش بحث و دعوا کنم و مطمئن باشم بعدش چیزی بینمون تغییر نمیکنه و خراب نمیشه داداشمه.

 

امروز دعوامون شد. یه دعوای بد. خیلی خیلی بد. ولی تمام مدت یقین داشتم هر اشتباهی ازم سر زده باشه، هر خرابکاری ای کرده باشم، هر اتفاقی هم که افتاده باشه قرار نیست چیزی از محبت، حمایت و توجهش کم بشه. امنیت روانی داشتم. این اخلاقش باعث میشه با خیال راحت و بدون فکر هرچی که توی دلم هست رو به زبون بیارم. اینجوری حتی اگه مقصر هم باشم دیگه تحت فشار روانی هیچ فکرِ اضافه یا حرفِ نگفته ای نمیمونم. تازه نه تنها قهر نمیکنه بلکه نمیذاره منم قهر کنم. تا سکوت میکنم میگه درسته فنچ هستی ولی یه زبون ۲۴ متری داری که یه قیچی ۲۴ کیلویی میخواد، حرف بزن :)))

 

چقدر دوستت دارم آخه پسر. چقدر ازت یاد میگیرم. چقدر بزرگی و دلت دریاییه.

 

۱ ۶

از 6 بهمن🍬

/ بازدید : ۴۸

بسم الله مهربون :)

 

🍬

هزار جای این سیستم معیوبه و من فقط حرص میخورم. طی این مدت کوتاه زنان به اندازه‌ی موهای سرم با دانشجوهای ماما دعوام شده. اصلا نمیفهمم چرا باید سر مریض داد بزنه و بهش بگه "نمیفهمی؟! آدم باش" :| در حالی که اون مادر طفلی داره از درد به خودش میپیچه، خیلی طبیعیه نتونه 100 درصد با تو همکاری کنه و هرررچی تو میگی رو در لحظه اجرا  کنه. یه فرصت کوتاه بدی با آرامش باهات همراه میشه. چه خبرته؟ مثلا فکر میکنی کی هستی؟

 

🍬

خیلی زشته با این سن و سال و سابقه‌ی ایییین همه امتحان های بزرگ و کوچیک و جامع و غیره، برای صلاحیت بالینی استرس دارم؟ نمیدونم پیر شدم یا واقعا حق دارم. هرچی هست دوست دارم زودتر بگذره، تموم بشه، خلاص بشم. جالب اینجاست من اصلا آدم مضطربی برای امتحان هام نبودم!

 

🍬

فقط 38 روز از تحصیلم باقی مونده. انقدر خوشحالم که دلم میخواد 38 روز دیگه کل شهر رو شام بدم :))

 

🍬

من بیام تهران، کسی هست بریم تئاتر ببینیم با هم؟ :)

 

 

۳ ۵

از ۴ بهمن🥑

/ بازدید : ۴۷

بسم الله مهربون :)

 

🥑

دسته جمعی رفتیم مسابقه‌ی تیر اندازی‌. قرار شد دخترها با هم، پسرها هم با هم و درنهایت برنده‌ی هر گروه با هم مسابقه بدن. خیلی طفلکی بودم چون همه با دوست پسرهاشون اومده بودن و کلی تشویق میشدن، من اما کسی رو نداشتم تشویقم کنه. مسابقه‌ی غریبانه اما دلاورانه‌ای بود چون توی هر دو مسابقه اول شدم :)

 

🥑

خدا خیلی خیلی بزرگتر از اونیه که بشه با گناه کردن ازش دور شد. یه وقت الکی الکی ناامید نشیم.

 

🥑

امروز برای یه آقا پسری زاویه سازی کردم. حین کار کلی چرت و پرت گفت و سعی داشت صمیمی بشه و هر بار من تحویلش نمیگرفتم. با حداقل پنج تا دختر هم حرف زد، دور همشون گشت، قربون همشونم رفت :| کلی هم روی اعصاب من راه رفت البته! 

 

🥑

عاقل اونیه که دنبال آدم های نجیب و اصیل و با خانواده باشه. از ما گفتن بود!

 

🥑

اگه یه روزی نشه اطفال بخونم (خدایی نکرده!) انتخاب دومم زنان خواهد بود. فکر نمیکردم علاقه داشته باشم. البته نگار میگه من میدونم زنان رو هم به خاطر نی نی هاش دوست داری :)

 

🥑

امروز برای خودم جوراب خریدم. لوازم تحریر خریدم. طلا خریدم. نرگس خریدم. خیلی با خودم مهربون بودم.

 

🥑

کاش یه دوست صمیمی و پایه داشتم که اونم شب ها میومد دوچرخه سواری. تنهایی هم خوبه ها. خب حالا غر نزنم :)

۴ ۶

شروع بهمن!

/ بازدید : ۴۸

بسم الله مهربون :)

 

🍊

با مامای دانشجو دعوام شد. اصلا نمیفهمم چرا باید با ناخنِ سه متر کاشت بیاد مریض رو توشه واژینال کنه!!! بهش گفتم دیگه حق نداری دست بزنی به مریض. میگه درسته تو دکتری من ماما ولی استادِ خودم رو دارم و بهش میگم. گفتم برو استادت رو بیاد بیینم هنوز یادت نداده با این ناخن ها حق معاینه نداری؟

من واقعا سر مریض با احدی شوخی ندارم. گناه داره خب. مگه مسخره بازیه؟

 

🍊

میگفت "تو حتی توی غم هات هم نجیبی دختر". بهش گفتم انقدر بابت هرچیزی به من میگی نجیب بیشتر احساس اسب بودن دارم تا آدم بودن. میخنده میگه آخه حرف زدنت، خندیدنت، غذا خوردنت، راه رفتنت، هرچیزی از تو ملیح و نجیب و قشنگه!!! واقعا خوش به حالم بابت همچین دوستایی :)) گرچه هیچ ماست فروشی نمیگه ماست من ترشه. والا!

 

🍊

آتئیسته ولی انقدر آدم شریف و با وجدان و درست‌کاریه که هر بار میبینمش بغلش میکنم. هر بارم بهش میگم خیلی متفاوتیم ولی خیلی دوستت دارم ها!

 

🍊

روی رفاقت دخترا نمیشه اندازه ی سر سوزن هم حساب کرد. ناراحتم؟ نه. عصبی ام؟ نه. به روش آوردم؟ نه. مهم نیست برام. تقصیر خودم بود ولی هزار بار دیگه هم بهم خیانت بشه، سرم کلاه بذارن، دورم بزنن یا هر چیز دیگه ای ترجیح میدم وارد بازی های کثیفشون نشم و همین پرواز باشم.

 

🍊

بابای عروس حالش خوب نیست. هر بار مدارک و آزمایش های جدید رو میفرسته و ازم توضیح میخواد. هر بار بدتر و وخیم تر از دفعه ی پیش. توضیحات من اما هر بار امیدوار کننده تر و مثبت تر از دفعه ی پیش. خدا بزرگه به هر حال.

 

🍊

برنامه ی جدید؟ دوچرخه سواری های شبونه.

 

۲ ۴
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان