...اینجا زیر باران

چطوری داره میگذره؟

/ بازدید : ۵

بسم الله مهربون :)

 

🥑

برای اولین بار ملاحظه نکردم و یه دعوای جانانه با همراه مریض داشتم. از اون دعواهایی که هرچی دلم خواست گفتم و دیگه سکوت نکردم. کلا اینجوری شده هرکی هرچی دلش میخواد به کادر درمان میگه و ما باید هیچی نگیم. میشه مگه؟ ورودی هر شیفت حداقل 200 نفره‌. 20 نفرشون اینجوری کنن برای من اعصاب میمونه؟ مگه من از سنگم؟ پزشکم که پزشکم ولی منم مثل همه‌ی آدم های دیگه شخصیت و روح و روان و احساس دارم.

 

🍉

لحظه شماری میکنم توقف طرحم رو موافقت کنن و از اینجا فرار کنم. به معنای واقعی کلمه فرار کنم.

 

🍏

کارای اولیه‌ی شغل دومم رو انجام دادم ولی همچنان تردید دارم. شک هم آفت موفقیته. احساس میکنم با شروعش تمام تمرکز و توجه و حواسم به رزیدنتی از دست میره. از اون طرف هم شوق شروع کار جدید رهام نمیکنه. ای بابا. گیر کردم :))

 

🍇

میدونی پیر شدم برای درس خوندن؟ اصن انقدر برام سخته که نگو. به سختی میشینم پای درس. ولی خب عادت میکنم. 

 

۰ ۳
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان