...اینجا زیر باران

سلام به 29 سالگی💫

/ بازدید : ۴۲

بسم الله مهربون :)

 

تولدمه. یک دنیا حرف از سالی که گذشت توی دلمه اما نمیخوام یک کلمه درمورد هیچ موضوعی بنویسم. خرافاتی شدم. احساس میکنم ممکنه از دستشون بدم. تنها چیزی که میخوام ثبت کنم اینه که یادم باشه خدای مهربون خیلی خیلی خیلی بیشتر از اون چیزی که لیاقتش رو دارم بهم نعمت و برکت میده و باید خیلی شکرگذار باشم. 

28 سالگی سکوی پرتاب و نقطه‌ی عطف زندگیم بود. امیدوارم 29 سالگی خیلی بهتر باشه :)🩵

۱۱

کارگاه نون و شیرینی🍩

/ بازدید : ۱۹

بسم الله مهربون :)

 

هنوز خستگیِ روحیِ کشیک دیروز از تنم نرفته. دو تا از مریض هام فوت شدن. سه تا رو هم اینتوبه کردم و چیزی نمونده بود اینا هم کد ۹۹ بخورن. یه فوتی هم با جمود نعشی آوردن و EMS با سواد (!!!!!) میگفت CPR ش کن!!!!! مریض حداقل دو ساعت بود فوت شده بود!

 

گاهی از رشته‌م خسته و متنفر میشم. دلم میخواد یه کارگاه نون و شیرینی پزی داشته باشم و از صبح تا شب با خمیر و آرد کار کنم اما جون مردم زیر دستم نباشه. استرسش هیچ وقت برای من کم یا عادی نمیشه!

۰ ۷

برنمیتابم!

/ بازدید : ۴۵

بسم الله مهربون :)

 

از همکاری کردن با تیم جدید پشیمون و خسته‌ام. یک خانوم دکتر داروسازی که کنار داروخانه‌اش کلینک زده و قرار بود ما اونجا کار کنیم. از اینکه فکر میکنه چون مطب و جا از اونه پس صاحب همه چی هست و میتونه هر طور که دلش میخواد رفتار کنه خسته‌ام و نمیتونم همچین چیزی رو بپذیرم.

صرفا چون قراره دو ماه دیگه از این شهر برای زندگی برم خودم مطب نمیزنم وگرنه اون همه دوییدم پروانه مطب گرفتم که چیکارش کنم؟

۳ ۴

بهترین دفاع حمله ست، نذار چیزی اذیتت کنه!

/ بازدید : ۴۹

بسم الله مهربون :)

 

خیلی وقته از چیزی نمیترسم. اتفاقات گذشته رو من خیلی خیلی بزرگ کرده. من زندگیم رو به همسرم گفته بودم و تعریف کرده بودم ولی مدتی بود حس میکردم توی جمع ها یکی از دوستام درمورد گذشته ی من شیطنت میکنه.

 

از اونجایی که بهترین دفاع حمله ست، نشستم دقیقا همین رو به همسرم گفتم. یعنی گفتم "فکر میکنم فلانی داره درباره ی گذشته ی من شیطنت میکنه و من آرامش روانی ندارم، اگه سوالی هست یا چیزی میخوای بدونی از خودم بپرس" و خودم رو راحت کردم.

اونم طفلک گفت حالا انگار چیکار کردی، تو حتی اگه ازدواجم کرده بودی باز من میخواستمت. فکر میکنی این چیزای بچه گونه مهمه؟!

 

از دل بزرگ و شخصیت فهمیده ش شرمنده شدم.

شاید بزرگترین درس این روزم هام این باشه که به هرکسی به عنوان دوست اعتماد نکنم.

 

۳ ۶

وارد ماجراهای ترسناک زندگی شدم :))

/ بازدید : ۳۷

بسم الله مهربون :)

 

تا قرون آخر پولامون رو سرمایه گذاری کردیم. میگم قرون آخر یعنی الان اگه به من بگید ده هزارتومن داری یا نه؟ قطعا جوابم نه خواهد بود :))

ولی خب از اونجایی که اعتقاد دارم آدم های کله شق و ریسک پذیر رضایت بیشتری از زندگی دارن اصلا پشیمون یا نگران نیستم. از این گذشته پول دوباره به دست میاد. هر روز و هر روز به دست میاد. حتی اگه نشه هم چیز زیادی رو از دست نمیدم.

 

از همه ی همه ی همه ی اینا مهمتر اعتمادم به این پسره🩵 بلده و میدونه میخواد چکار کنه. باقی ماجرا رو رها کردم.

 

۵
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان